بهمن علاءالدین(مسعود بختیاری)          

آستاره صُحو بُگویین نَهلی شَو بِمَهنِه><زیتری دِرآو که دی ریشه شو بِکَهنِه

 

 

قصۀ دوست دارم

 

 

قصۀ دوست دارم رو تو میگی پوشالیه

دل من اما از این ناباوری ها خالیه

تو داری غریبه میشی با من و نمیدونی

که میونِ غربتِ غم ها دلم چه حالیه

 

روزگاری آدما مثل فرشته پاک بودن

دلا اون روزا برای همدیگه هلاک بودن

قصۀ "داش آکلو"بخون،بخون تا بدونی

عاشقای قدیمی عاشق سینه چاک بودن

 

دل تو امروزیه گل های کاغذی میخواد

دل من قدیمیه این گل ها رو میده به باد

تو منو دست فراموشی سپردی میدونم

دیگه حتا روزی اسم من به یادت نمیاد

 

دلامون سیاه شدن برای هم تنگ نمیشن

مثل آسمون دیگه زلال و یک رنگ نمیشن

اونکه گفت مهربونی تا دنیا دنیاس میمونه

راست میگفت گمون می کرد دلامون از سنگ نمیشن

 

دل تو قصۀ دوست داشتنو باور نداره

دل من عاشق عشقیه که آخر نداره

اگه یه روز شنیدی که باغ بی خزونی هست

اون غمستونِ منه که گل پرپر نداره

 

یکی نیست به روشنی ها دلمو عاشق کنه

روی رود غربت من دستاشو قایق کنه

بسکه آدما رو با دل های سنگی می بینم

میونِ سینه،دلم،همین روزاس که دق کنه

 

 

این قطعه شعر از سروده های سیروس احمدی فر از یاران قدیمی استاد بهمن علاءالدین است.همکاری آنها از ابتدای دهۀ 50 و با پیوستن بهمن علاءالدین و سیروس احمدی فر به رادیو اهواز آغاز شد.عشق و علاقه سیروس احمدی فر و نوآوری هایش باعث شد تا بهمن علاءالدین با شاعر جوان آن روز همکاری تنگاتنگی داشته باشد.

اغلب اشعار فارسی قبل از انقلاب استاد بهمن علاءالدین را سیروس احمدی فر سرود."قصۀ دوست دارم" یکی از آنهاست.

5/5/53 در اهواز این شعر سروده شد و چندی بعد با تنظیم استاد منصور قنادپور و همکاری استاد بهمن فردوسی در رادیو اهواز اجرا شد.

این قطعه شعر در کتاب مجموعه شعرهای سیروس احمدی فر به نام "صبوری آه صبوری" چاپ شده است.

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۶ساعت 0  توسط مهرداد جمالی  |