یادداشتی از ایوب بهرام:
اسم بهمن که می آید یاد هی جار ،تاراز ،آستاره می افتم.
یاد شیمبار و نواهای گمشده ی چوپانان زاگرس در دلم ول وله ای برپا می کند ول وله ای که مرا یاد بهمن ویران می کند
ومن می مانم و ققنوسی که هنوز بال بال می زند که اسطوره ماندنش را در سورنا میشکال هرروز جارمی زند.
مطلب ایوب بهرام عزیز را در اینخصوص در این لینک خبر گزاری آرتنا بخوانید
************
این دوبیتی هم توسط آقای حسنی (وبلاگ امیرآل امیر ارسال شده است )
رهتنت طوري تکونم دا که باور نيکنم
لرزشي وي سهته جونم دا که باور نيکنم
روزکاري بي که بي گل رفاقت داشتم
رهتنت پيزي نشونم دا که باور نيکنم
***************
و یادداشت استاد هوشنگ رئوف برای سالروز تولد استاد بهمن علاالدین
دلم که تنگ می شود تنها جائی که دارم گستره ی صدای آبهمن است هم پای ایل وبار کوه به کوه . و دشت به دشت می روم کوگ زخمی تاراز می شوم بر مافه گه های آبهمن . هی جار ... هی جار ... چه مال کنون بی هنگامی سال هاست شاید 26 سال می شود که در گل ولای باران های اندوهم با این صدا قدم می زنم و هر بار حس می کنم دنگ تازه ای از سمت ایلات عشق می آید .. دلم تنگ شده است برای شلیل خوانی شبانه ای پا تش چاله در غم سرائی با عبده محمد برای خدا بس . های های اندوه دل نشین عشق از گلوی خالو زال پیر درغمگساری افت و خیز ها ی جوانی .. های های بلال بلال . مینا بنوش گم شده ام در زلالی اشک ها. دستمال هفت رنگ . نشانی تیا کالت را از کدام بهار بگیرم برای دختران لچک ریالی ......
منبع ؛ وبلاگ عبدالرضا قاسمی
برچسبها:
20مهر,
زادروز بهمن علاءالدین,
مسعود بختیاری,
عبدالرضا قاسمی