بدون شک بهمن علاالدین را باید یکی از تاثیر گذارترین موسیقیدانان و خوانندگان لر زبان قرن اخیر دانست. او که با حنجره جادویی اش توانسته بود نه تنها لر زبانان را تحت تاثیر قرار دهد بلکه فارسی زبانان و آنانکه حتی در طول عمرشان زبان لری بختیاری را نشنیده بودند به وجد آورد و به تقلید از این صدای اهورایی ترانه هایش را زمزمه کنند. بهمن علاالدین خود دلسوخته بود و به حق ترانه ای را که میخواند چون از دل سوخته ای برمی خواست لاجرم در دل های سوخته نیز لانه میکرد. بهمن علاالدین خود را فریاد میکرد او کوگ(کبک) کوه تاراز بود. وقتی که فریادش از سلسله جبال زاگرس به نیوش جان هم وطنانش میرسید دردی را داد میزد که مگر فقط کوه تحمل شنیدنش را داشت
کوگ تاراز بگویین چینو نخونه مو دلم کم طاقته جلدی گره بهونه
دل بهمن به اندازه ای نازک بود که حتی طاقت شنیدن صدای کبک تاراز که همان فریاد خودش بود را هم نداشت. بهمن در دنیای خودش هم غریب بود حتی آسمون بهمن هر دفعه برایش دنگی(صدایی) تازه داشت و از دست او هم کلافه شده بود و دست از سر دل نازکش برنمی داشت.
آسمون هر دم سی مو یه دنگ تازه داره ندونم سی چی ز دلم دس نی ور داره
زندگی زندان بهمن بود او زندگی کردن در چنین موقعیتی که برایش رقم خورده بود دوست نداشت. زندگی برای بهمن به آخر رسیده بود آری او کبک کوهساران بود و میخواست در تاراز زندگی را از نو بیاغازد. بهمن فرزند لر بود سرشته با فرهنگ اصیل قوم لر بهمن فریاد کنان به تاراز پیوست.
خوم برم دیه بلم برم ایچو نواستم زندگونی چینو سی مو دیه فایده نداره .
عابدین بهاروند 24/10/1391
برگرفته از وبلاگ چو ایران نباشد تن من مباد -(عبدالرضا قاسمی) و در پی خبر انتشار آلبوم ویر...
برچسبها:
بهمن علاءالدین,
عبدالرضا قاسمی,
عابدین بهاروند